ساعت نه رسیدم و فردا صبحش می‌خواستم برگردم. تا رسیدم رفت و برایم آب طالبی که درست کرده بود را آورد. نشستیم و کمی صحبت کردیم. ساعت یک شده بود و می‌خواستم یک چند ساعتی را تا پنج صبح بخوابم و با قطار پنج برگردم. دستم را گرفت و زل زد به من. معنی شعر سایه را اینجا فهمیدم:

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم

پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست (۱۷ تیرماه ۱۳۹۸)

شعر شاید روزگاری فنِّ مردان بوده باشد

آغاز زندگی مشترک (۲۱ اردیبهشت‌ها)

نگاهی ,زبان ,پاسخم ,یک ,ساعت ,پنج ,که زبان ,زبان من ,نگاهی که ,گو به ,پاسخم گو

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Hasht Media graphic design in tehran طراحی داروخانه و مطب علی رجبی مقدم کلاس نهمیا پروژه و آزمایش برای یادگیری وبلاگ نویسی رسول عباس پور دشتکی پایگاه تخصصی روشنایی گیاهان دارویی و خواص آنها پروش و فروش